فیگور اورجینال سیلر ونوس

اسم شخصیت این محصول فیگور اورجینال سیلر ونوس برند باندای است .  او بسیار زیبا شیطان و بازیگوش است . فیگور اورجینال سیلر ونوس برند باندای در انیمه تولز موجود هست و از کیفیت ساخت بالایی برخورداره ،او همچنین دوست داشت با دخترها ارتباط برقرار کند و از زندگی لذت ببرد.اما یک روز، همه چیز عوض شد. یک دختر جدید به نام ونوس وارد مدرسه شد و توجه همه را به خود جلب کرد. او دختری زیبا و مرموز بود که قدرت‌های عجیب و غریبی داشت. او می‌توانست با نگاه کردن به چشمان کسی، او را تحت تاثیر قرار دهد و از او هر چیزی بخواهد.

فیگور اورجینال سیلر ونوس برند باندای

سیلر ونوس، یک نوجوان با استعداد و خوش‌تیپ بود که در یک مدرسه هنری آموزش می‌دید. او علاقه زیادی به نقاشی و موسیقی داشت و همیشه به دنبال راه‌های جدید و خلاقانه برای ابراز هنرش بود. او همچنین دوست داشت با دخترها ارتباط برقرار کند و از زندگی لذت ببرد.

اما یک روز، همه چیز عوض شد. یک دختر جدید به نام ونوس وارد مدرسه شد و توجه همه را به خود جلب کرد. او دختری زیبا و مرموز بود که قدرت‌های عجیب و غریبی داشت. او می‌توانست با نگاه کردن به چشمان کسی، او را تحت تاثیر قرار دهد و از او هر چیزی بخواهد. او همچنین می‌توانست با خواندن یک ترانه، احساسات مردم را تغییر دهد و از آنها استفاده کند. او قصد داشت با استفاده از قدرت‌هایش، مدرسه را تحت کنترل خود بگیرد و همه را به برده‌های خود تبدیل کند.

سیلر ونوس از اولین نگاهی که به ونوس انداخت، عاشق او شد. او فکر می‌کرد که او دختر رویایی‌اش است و می‌خواست با او دوست شود. اما ونوس از او بی‌تفاوت بود و او را فقط یک ابزار برای رسیدن به اهدافش می‌دانست.

او با استفاده از قدرت‌هایش، سیلر را مجبور کرد که به او کمک کند و از او به عنوان یک مامور و یک عاشق استفاده کند. او باعث شد که سیلر به دوستان و خانواده‌اش خیانت کند و از هنرش برای ترویج ایدئولوژی‌اش بهره ببرد. او حتی باعث شد که سیلر به خودش بی‌اعتماد و بی‌ارزش بشود و فقط به او وابسته باشد.

سیلر ونوس در این راه با خود می‌جنگید و می‌اندیشید که آیا این کار واقعا عشق است یا نه. او در اعماق خود می‌دانست که ونوس او را دوست ندارد و او را می‌کند، اما احساس می‌کرد که او تنها چیزی است که می‌تواند او را خوشحال کند.

او دلش می‌خواست که از این رابطه سمی خلاص شود و زندگی خودش را دوباره بسازد، اما او نمی‌توانست از تاثیر ونوس خارج شود. او در نهایت توسط دوستانش که به او کمک کردند، از چنگال ونوس رها شد و قدرت‌هایش را از دست داد.

او قبل از جدایی از ونوس به او می‌گوید که او را دوست داشته است و از او می‌خواهد که بعد از این زندگی کند و خوشحال باشد. او همچنین به دوستانش می‌گوید که از آنها متشکر است و از آنها عذرخواهی می‌کند.